«قصۀِ گلگون شهیدان عشق» تقدیم به شهدای سرافراز مدافع حرم نبوی در جمعه خونین خان طومان
بسم رب الفاطمه سردار عشق- یکه و تنها علی را یار عشق «قصۀِ گلگون شهیدان عشق» تقدیم به شهدای سرافراز مدافع حرم نبوی در جمعه خونین خان طومان آمده پرپر به حلب لاله بَس – بغضِ گلو بسته رَهِ بر نفس زندگیِ بی شهدا شد عبث – کرب و بلا کرده چه دلها هوس قاصدک […]
بسم رب الفاطمه سردار عشق- یکه و تنها علی را یار عشق «قصۀِ گلگون شهیدان عشق» تقدیم به شهدای سرافراز مدافع حرم نبوی در جمعه خونین خان طومان آمده پرپر به حلب لاله بَس – بغضِ گلو بسته رَهِ بر نفس زندگیِ بی شهدا شد عبث - کرب و بلا کرده چه دلها هوس قاصدک آورده خبر از دمشق - قصۀِ گلگون شهیدانِ عشق میرسد از ششجهت آوایِ شور – لشکر حق سوی حلب در عبور بوی بلا میرسد از هر طرف – حال جهان گشته پریشان چو دف فتنۀِ اولاد سعودی به راه- کرده عَلمَ بیرق رنگ سیاه دِرهم و دینار عرب کرده باز – بر سَرِ نِی رأس قمر را فراز فتنۀِ شاهان حقیرِ عرب- کرده به پا کرب و بلا در حلب حال غریبی به جهان داده دست – عالم هستی شده چون لوک مست محشر کبرا ز حلب تا دمشق- گشته به پا جنگ جهانی عشق اینهمه غوغا که به پا گشته باز - حالِ پریشانِ عراق و حجاز غرقهبهخونیِ نگاه دمشق- اینهمه را کُشتۀِ در راه عشق پیکر گلگونِ شهیدان به خاک - اینهمه دارد خبری تابناک شورِ شکوه است به پا گشته باز- غلغله افکنده به شام و حجاز خرمن بیتابی و آتشزنه - نغمۀِ نور است به هر ماذنه در حلب و بصره و صنعا، دمشق - کرب و بلایی شده برپا به عشق شور غریبی شده برپا به هست- گشته جهان مست زِ عطر الست در خُمِ جان باده به جوش آمده – سینه لبالب زِ خروش آمده بانگ انالحق رسد از دارها – غرقهبهخون پیکر عمارها میتپد از شیعه دلی پر ز داغ – مست فریبایی نرگس به باغ حادثه در حادثهها گُل کند – منتظرِ یار توکُل کند گشته نشانها ز پِیِ هم پدید - کام زمین تشنۀِ خونِ شهید بیرق سرخ و سیه و زرد و سبز – حال جهان کرده برآشفته نبض حالِ خراسان و حجاز و عراق – مژده که دارد خبری داغِ داغ غیبت یار آمده از حد فزون- چشم همه منتظران غرقِ خون شور ظهورانه جهان را فَرا – گشته به پا هر طرفی کربلا قوم شقایق نگران دمشق - حلقهزنان گِردِ حرم اهلِ عشق بهر دفاع از حرم یاسها – قوم همه آمده عباسها تیغ دودم در کف و بیرق به دوش – حلقۀِ دربانی زینب به گوش کِشته کران تا به کران صف به عشق - لشکر زهرا ز حلب تا دمشق شام، دلآشوب و یمن بیقرار – بادیه تا بادیه چشمانتظار قوم یمانی به یمن در قیام - تیغ دو دم کِشته برون از نیام کرده علم بیرق حق را به دوش - مست و پریشان چو یمی پرخروش بیرق خونبار یمانی فراز – غلغلهای گشته به پا در حجاز نهفلک آشفتهدل از شورِ عشق –مست ظهورانۀِ مستورِ عشق آل سعود همه ضحاکها – گَشته پدرخواندۀ ناپاکها شام و عراق آمده در فتنه بَند - گشته ز کین، زوزۀِ داعش بلند آن جگر حمزه هزاران به دست - بیرق کین کرده علم آلِ پست آلِ سعودیِ جگرخوارها – تشنه به خونِ دل عمارها قوم به جنگ آمده الله را - کِشته به دندان جگرِ ماه را کینه کُند تا که مگر حق تلف - بار دگر خصم علی کشته صف گشته به پا هلهلۀ انتقام - جنگ جهانی شده بر پا به شام تا که کند یوسف زهرا قیام – گَشته کمان، قامت بیتالحرام پیر خراسان به ولی عهدیاش - منتظر بانگ انالمهدی اش دل ز خراسان شده لبریزِ نور – گشته علم بیرقِ سبزِ ظهور منتظران دوخته بر در نگاه - حادثهای را خبر آید ز راه میرسد آری خبر این راه را – آمدنِ یوسفِ درگاه را باد صبا مشکفشان میرسد - عاقبت از یار نشان میرسد میرسد آن یوسفِ زهرا سرشت – تا که کُند عالم خاکی بهشت عصر ظهور است و دلآشفته یار – تا به کجا طاقت و صبر و قرار دشتِ حلب تشنهلبِ خون ماست – موسم یاریِ ولیِ خداست ای ز رخت نور ولایت جلی - رهبر ما، حضرت سید علی معجزه کُن پیرِ خراسانِ عشق – فتحِ حلب را بنما چون دمشق تیغ دو دم دِه به کفم حیدری – اذن جهادم بده پیغمبری کرب و بلا گشته به پا در حلب –شیعه ز این غم شده جانش به لب هرکه بهحق شیعه بُوَد بر علی - بِشنود این بانگِ زِ مشرق جَلی میرسد از سمت حلب این نوا - از پسر فاطمه در کربلا: این منم آن منتقم فاطمه - او که دهد کار جهان خاتمه بیکس و بییارم و تنها رها - گشته مرا کرب و بلایی به پا این منم آن وارث پیغمبری - تیغ دو دم بسته به جنگاوری گشته حلب کرب و بلا دیگری - کیست مرا تا که کند یاوری؟؟ کیست مرا تا که شود یار عشق ؟– فتح حلب آورد او چون دمشق کَس به تجاوزگری اَهرمَن – میشود آیا به حلب یار من ؟ یار مرا کو که کنم خواهش او ؟- پس بستاند حلب از داعش او تا نستانم ز سعودی حلب - خونجگرم، خونجگر و جان به لب فتح حلب کیست مرا تا کند - بندِ سعودی ز حلب وا کند از دل او یک نفر آگاه نیست؟ - با پسر فاطمه همراه کیست؟ بیکس و بییار و غریب است او – کِشته زِ غمها به صلیب است او خونجگر او از غم و دردِ حلب - جانعزیزش ز غم است او به لب آه که پرپر شده یاران او – غرقهبهخون کرده حلب را عدو خاکِ حلب یکسره گلگون شده - یوسف زهرا جگرش خون شده کاش کسی یاریِ آقا کند – بَندِ حلب را ز دلش وا کند کاش که این قوم شهادتطلب- پس بستاند ز سعودی حلب کاش که فردا به تکی خونفشان – خاک حلب پس بستانیمشان به امید ظهور حضرت یار جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ – منصور نظری
منبع خبر «عیسی وحدت جوان» است و پایگاه خبری تحلیلی خبرشهر در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد ( 90178 ) را همراه با ذکر موضوع به شماره 09351515083 پیامک بفرمایید.با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه پایگاه خبری تحلیلی خبرشهر مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
برچسب های :