به ناحیه شش شهریار خوش آمدید
دلم نمیخواد این نوشته هیچ کس از شهروندان فردوسیه را ناراحت کنه ویا امنیت شغلی کارمندان وکارگران زحمتکش فردوسیه را به خطر بندازه اما برای ادای دین به تمام انسانهای شرافتمندی که دل در گرو مهر وطن وشهرشان فردوسیه را دارند ناچارم نکاتی رابرای ثبت در تاریخ این شهر بر زبان اورم به این امید […]
دلم نمیخواد این نوشته هیچ کس از شهروندان فردوسیه را ناراحت کنه ویا امنیت شغلی کارمندان وکارگران زحمتکش فردوسیه را به خطر بندازه اما برای ادای دین به تمام انسانهای شرافتمندی که دل در گرو مهر وطن وشهرشان فردوسیه را دارند ناچارم نکاتی رابرای ثبت در تاریخ این شهر بر زبان اورم به این امید که تلخی نهفته دراین کلام نوش دارویی باشد برای پیش از مرگ سهراب.
حدود بیست سال پیش بود که یک همدلی و وفاق بین ما پدیدار شد وتمام امیدها به بار نشست و گل داد واین نوزاد پا به زندگی گذاشت ولحظه های زندگی ما اهالی فردوسیه پر شد از شکوه پیروزی از شکوه همدلی…
خیلی زود این شهر رشد کرد وبزرگ.شد تنه به تنه شهرهای بزرگ زد بزرگترین ناحیه صنعتی مجوز گرفت وطرح جامعش از شهرهایی که بیست سال از ما جلوتر بودند اماده وبسته شد تنها شهری بودکه بین دو شاهراه اصلی ادران و رباط کریم قرار گرفته بود و اولین مقصد تمامی سرمایه گزارانی شد که از تهران میکوچیدند و صنعت خود را بیرون میبردند…
حریم شهر با همسایگانی که زودتر از ما شهر شده بودند به خاطر دست بالایی که در قدرت محلی داشتیم به نفع ما پیش میرفت و این امید بود که فردوسیه بتواند روستاها وحریم شهرهای مجاور را که در پلاک ثبتی ما بودند پس بگیرد..
اما این امید زیاد نپاییدنسل بعدی شوراها با خرید رای و پس زدن نیروهای اصیل وارد دعوای قدرت شدند و منافع شخصی و قومی و محلی را بر منافع شهر ترجیح دادند و حتی برای انتصاب شهردار به نوعی این پست را فروختند وپولش را گرفتند..
سرگذشت تلخی است که بر این شهر رفته است مانند خانواده ای که پدر واقعی اش را منزوی کند و منافع خانواده را به یک مرد دیگر بفروشد.
نتیجه این اقدامات نابخردانه خیلی زود گریبان ما را گرفته است شهری که باید با صد نفر کارمند اداره شود با پانصد درصد افزایش ناکارامد شده است شهرداری ونیروهایخدومش هر روزکه کرکره شهرداری را بالا میزننداول باید روزانه پنجاه میلیون درامد کنند که هزینه این بی مسولیتی را بپردازند
برای مردان وزنانی که بیست سال است کارمند این شهرداری اند هیچ چشم اندازی نمانده است و نمیدانند جوانی خود را پای کدام نهال ریخته اند؟
اکنون شهر نفسش به بند امده است شهردارش را شوراهای بی مسولیت به سلابه کشیده اند واو تنها با فروش منابع محدود مانند سوله واز این گونه کارهای خلاف ناپایدار که به نوعی ریسک زندگی شخصی اش نیز میباشد فقط توانسته است سرپا بماند
هیچ مبلغی برای اینده شهر هزینه نمیشود چون تمام هزینه ها جاریست…
یک روز در همین چهار سال نامه ای از استانداری خواهد امد که به شهردار یک فرصت شش ماهه خواهد داد که بتواند بدون فروش سوله سرپا بماند واگر این خواسته فراهم نشود اینقدر دشمن دور وبر ماخواهد بود که برای بلعیدن هر قسمت ازشهر مسابقه خواهند گذاشت معلوم نیست ما لقمه دهان کدامشان باشیم
من این شهر را با دردبه دنیا اورده ام این فرزند خوش اقبالیست ایا میتوانیم صد سالگی اش را جشن بگیریمو
ایا بهشت شهرستان شهریار اباد وازاد ومستقل خواهد ماند.؟
ایا کوچه باغهای عبد اباد وخاوه وفردوس همچنان صدای پای ما را خواهندشنید؟
ایا این تابلوهای زیبا که دل هر بیننده را میلرزانند سرجایشان محکم خواهند نشست؟
من مطمن نیستم ا ما اگر رای هایتان را نفروشید وبه فرزندان اصیل این شهر رای دهید وکاسبان رای را ناامید کنید شاید بتوان اوضاع را سروسامان داد
اما اگر روزی ورودیفردوسیه نوشته بودند به وحیدیه به صباشهر به ناحیه چندم شهریار خوش امدید تعجب نکنید که این راه را خود هموار کرده بودیم…
من ایمانم را به این شهر از دست نخواهم داد وبه شماهم که صاحبان این شهرید سلام ودرود وامید دارم
وفردوسیه نفس خواهد کشید تا ابد
دکتر محمود بشیری
نخستین رییس شورای شهر فردوسیه