زندگی نامه جلال الدين سادات آل احمد
جلال الدين سادات آل احمد، معروف به جلال آل احمد، نهمين فرزند و دومين پسر سيد احمد حسيني در 2 آذر 1302 در محله سید نصرالدین تهران در یک خانواده ی مذهبی بدنیا آمد.
به گزارش خبرشهر،جلال الدين سادات آل احمد، معروف به جلال آل احمد، نهمين فرزند و دومين پسر سيد احمد حسيني در 2 آذر 1302 در محله سید نصرالدین تهران در یک خانواده ی مذهبی بدنیا آمد. او خود مي نويسد: “نزول اجلالم به باغ وحش اين عالم در سال 1302 بي اغراق سر هفت تا دختر آمده ام. که البته هيچکدامشان کور نبودند. اما جز چهارتاشان زنده نمانده اند. دو تا شان در همان کودکي سر هفت خوان آبله مرغان و اسهال مردند و يکي ديگر در سي و پنج سالگي به سرطان رفت. کودکيم در نوعي رفاه اشرافي روحانيت گذشت…” جلال در کودکی تحت تربیت پدر قرار داشت و با اخلاق و مدیریت او بزرگ شد. شاید در کنار زندگینامه های که جلال از خودش نوشته است، از خلال مجموعه “پنج داستان” نیز بتوان به دنیای کودکی اش وارد شد. روزها کار می کرد و شب ها در دروس استادان کلاس های دارالفنون حاضر می گشت. بدین منوال موفق شد دوره متوسطه را در سال 1322 به پايان رساند و برای ادامه تحصیل به نجف برود. ولی پس از چندی به ايران بازگشت و براي تحصيلات وارد دانشسرای عالی شد و توانست دوره دانشكده ادبيات دانشگاه تهران را در سال 1325 به پايان رساند. جلال زمانی که برای پایان نامه دکتری با موضوع داستان هزار و یکشب آماده می شد، از ادامه و اتمام کار صرف نظر کرد.
چاپ داستانی با نام “زیارت” در نوروز 1324 در مجله سخن، جلال را در سن 22 سالگی وارد جرگه داستان نویسان ایرانی نمود. نخستين مجموعه داستان خود را با نام “ديد و بازديد” منتشر كرد. داستان های او با گذشت زمان قوام یافت و به بلوغ رسيد. داستان های ابتدایی او مانند “زیارت” و “دید و بازدید” متاثر از آموخته های مذهبی خانوادگی اش، فقط بیانگر مشاهدات صرف بوده و در تلاش است تا رابطه خود را با سنت ها حفظ کند. در حالیکه در دوره دوم با توجه به فضای بسته کشور و حضور استعمار غرب به سوسیالیسم متمایل و به همدردی با مردم فقیر ایران شد. در اين مرحله علاوه بر اینکه به شخصیت پردازی و فنی نویسی پرداخته، اهداف، آرمان ها و عقاید خود را در داستان هايش وارد کرده است و در آنها اقشار کارگر و دهقان را به عنوان انسان هایی موثر در تغییرات اجتماعی ترسیم می نماید. این تحول تداوم داشته و تا جای پیش می رود که در مرحله سوم و اواخر عمر از داستان نویسی صرف خارج و به مقاله نویسی و نقادی سیاسی وارد می شود. جلال در داستان ” نفرین زمین” به نقد اصلاحات ارضی و مخاطرات آن برای کشاورزان ایرانی پرداخته است. انتقادات سياسي وي صرف بیانات داستانی بر روی کاغذ نبود. آل احمد در سال 1345 با دعوت از نویسندگان، اعتراضی عملی را نيز برعلیه قانون سانسور ترتیب داد قانونی که نویسنگان را مجبور می ساخت تا داستان های خود را قبل از چاپ به تائید اداره نگارش وزارت فرهنگ و هنر برسانند.1
بدين منوال جلال از طریق نوشته های ادبی وارد كار سياسي شد و عملا به اعتراض نسبت به اوضاع سیاسی اجتماعی ایران دهه 20 پرداخت. در 1323 به حزب توده پيوست و به عنوان یکی از مسئولان تبلیغات حزب، به همراه احسان طبری ماهنامه “مردم” را منتشر کرد.1 “… و معلم شدم. 1326. در حالي که از خانواده بريده بودم و با يک کروات و يکدست لباس نيمدار آمريکايي که خدا عالم است از تن کدام سرباز به جبهه رونده اي کنده بودند تا من بتوانم پاي شمس العماره به 80 تومان بخرمش. سه سال بود که عضو حزب توده بودم…” اما در آذر سال 1326 در انشعابي جنجالي به همراه خلیل ملکی از حزب توده بدلیل تمایلات به شدت چپی و دنباله روی از روسیه كناره گرفتند و “حزب سوسياليست توده ايران” را تأسيس نمودند. جلال در این حزب نیز نماند. سه سال بعد در سال 1329 همراه با دكتر مظفر بقايي و خليل ملكي “حزب زحمتكشان ملت ايران” را تأسيس كردند. وي با مبارزات ضد استعماری دکتر محمد مصدق و آیت الله کاشانی در دهه چهل همراه شد و حتی در این راه به گفته دستغیب با افراد قدرتمند حکومت چون ثابتی رودرو گردید و از تهدید و پیشنهادات مالی و مقامی آنان از مبارزات خود منصرف نشد. وي با اینکه پس از دستگیری برادر و دوستانش و تحت فشار نوشته بود “من ازارديبهشت 1332، سياست را بوسيدم و كنار گذاشتم” اما هرگز نتوانست تا آخر عمر از سیاست کناره گیری نماید.
نگاهي كوتاه و گذرا به آثار جلال ما را با يكي از نويسندگان انقلابي سرسخت آشنا مي سازد كه با قلم خود همچون سلاحي به مبارزه با رژيم حاكم پرداخته و با افشاي فقر، محروميت و بيان عقده هاي سرخورده مردم كشورش به يادآوري و همدردي با آنان مي پردازد. كتاب “غرب زدگی” اوج اعتراض اوست. در واقع تالیفات او نویسنده ای به ستوده آمده از بی عدالتی ها و ستمگری های دولت مردان فاسد را نشان می دهد. او از طریق قهرمان داستان هایش به نقد حکومت دست زده و به عنوان یک مصلح اجتماعی و عقل کل در شخصیت های اصلی داستان هایش حلول کرده است. “مدیر مدرسه” از دید منتقدین و خوانندگان بیشترین اقبال را در میان آثار جلال به خود اختصاص داده است. این داستان سرگذشت مدیری بیپناه است كه بعد از كودتای 28 مرداد 1332 فضای اداری فاسد پهلوی سرانجام او را به ناامیدی میكشاند.
جلال را در مجموعه داستان “از رنجي كه مي بريم” نویسنده ای حزبی می بینیم که سیاست بر هنر او برتری دارد. داستان “دره خزان زده” وضعیت کارگران در شمال ایران و فشار رژیم شاه به آنان را نشان مي دهد. در داستان “آرزوی قدرت” نويسنده به تحلیل روانی یک کارمند با نشان دادن ترس او از نظامیگری حاکم می پردازد. “همچنين “زن زيادي” داستان محرومیت زن ایرانی بازگشته به خانه پدری است. در این داستان حالات چنین فردی و خاطرات، حسرت ها و مشکلات متلابه آن بیان شده است. حتي در مجموعه داستان “سه تار”، سه تار بیانگر طبقه خاصی از جامعه ایران و فضای درونی آن است. داستان “زیرآبی ها” نيز به وضعیت زندگی کارگری تبعیدی ايران می پردازد. در “لاک صورتی” زنی با تقلای فراوان لاکي می خرد اما با واکنش سخت شوهر بی پولش رو به رو می شود. خواننده اوج فقر را در اين داستان لمس مي كند. داستان “زندگی که گریخت” نيز بازتاب دیگری از چهره فقر آمیخته با بی سوادی ناشي از مشکلات عمده جامعه ایرانی زمان پهلوی است. باربر فقیر پس از مدت ها کاری به دست می آورد اما در زیر بار از ناتوانی جان می بازد. داستان “بچه مردم” نيز از ديگر آثار برجسته جلال است كه در آن به تاریک ترین وجه سرگذشت رها کردن بچه ای توسط مادرش به دلیل مخالفت ناپدریش از زبان مادر شرح داده می شود.
جلال را می توان علاوه بر يك نويسنده صاحب سبك و انقلابي، منتقد سینما، نقاش و موسیقیدان نیز به حساب آورد. وی آثار بزرگانی چون سارتر، داستایفسكی، آلبر كامو و اوژن یونسكو را مطالعه و ترجمه کرده است. این تنوع نشان از نوع علایق و گستردگی مطالعات او دارد. از جمله آثار ديگر او به موارد زیر می توان اشاره داشت: “خونابه انار”، “شوهر امریکایی”، “خواهرم و عنکبوت”، “گلدسته ها و فلک”، “در خدمت و خيانت روشنفكران”، “جشن فرخنده”، “نون و القلم”، “سنگی بر گوری”، “نفرين زمين”، “گناه”، “سرگذشت كندوها”، “غرب زدگی”، “گزارش هايي از وضع دبيرستان هاي تهران”، “تات نشين هاي بلوك زهرا”، “سه مقالة ديگر”، “كارنامة سه ساله”، “ارزيابي شتابزده”، “يك چاه و دو چاله”، “پنچ داستان”، “حزب توده سر دو راه”، “اورازان”، “هفت مقاله”،” جزيره خارك در يتيم خليج فارس”، “سفر به ولايت عزراييل”،” سفر به امريكا”، “سفر به روس”، “سفر به اروپا”، “خسی در میقات”، ترجمه “عزاداري هاي نامشروع” اثر حجت الاسلام سيد محسن عاملي، ترجمه “محمد و آخرالزمان” اثر پل كازانوا، ترجمه “قمار باز” اثر داستايوسكي، ترجمه “بيگانه” با همکاری اصغر خبره زاده اثر آلبر كامو، ترجمه سوء تفاهم اثر آلبر كامو، ترجمه “دست هاي آلوده” اثر ژان پل سارتر، ترجمه “بازگشت از شوروي” اثر آندره ژيد، ترجمه “مائده هاي زميني” اثر آندره ژيد، ترجمه “كرگدن” اثر اوژن يونسكو، ترجمه “عبور از خط” اثر ارنست يونگر، ترجمه “تشنگي و گشنگي” با همکاری منوچهر هزارخاني اثر اوژن يونسكو و ترجمه “چهل طوطي” به اتفاق همسرش سیمین دانشور…
جلال با قلم منحصر به فردش و در زندگينامه خود نوشته اش، در اين باره مي نويسد: “زن مي گيرم. وقتي از اجتماع بزرگ دستت کوتاه شد، کوچکش را در چارديواري خانه اي مي سازي. از خانه پدري به اجتماع حزب گريختن، از آن به خانه شخصي و زنم سيمين دانشور است که مي شناسيد. اهل کتاب و قلم و دانشيار رشته زيبايي شناسي و صاحب تاليف ها و ترجمه هاي فراوان و در حقيقت نوعي يار و ياور اين قلم که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به اين قلم در آمده بود…” دانشور نويسنده داستان معروف سووشون در سال 1329 با جلال ازدواج كرد اما صاحب فرزندي نشد. نیز همچون جلال یا تحت تاثیر متقابل یکدیگر به ادبیات و نوشتن داستان علاقمند و برخي از آثار مهم زمان خود را ترجمه کردند. جلال زندگي به شدت پرحادثه و ناآرام داشت. از خانواده اي به شدت مذهبي به دل كمونيسم راه يافت و در سال هاي فرجامين زندگي، با روحي خسته و دلزده از تفکرات مادي به تعمق در خويشتن خويش پرداخت تا آنجا که در نهايت، پلي روحاني و معنوي بين او و خدايش ارتباط برقرار کرد. او در کتاب “خسي در ميقات” که سفرنامه ي حج اوست به اين تحول روحي اشاره مي کند و مي نويسد: “ديدم که کسي نيستم که به ميعاد آمده باشد که خسي به ميقات آمده است “…آل احمد در ساعت چهار بعد از ظهر 18 شهريور 1348 در سن چهل و شش سالگي در منطقه اسالم گيلان در کلبه خود ساخته اش درگذشت. برادرش شمس آل احمد، ساواك را با تردید نزدیک به یقین مسؤول مرگ جلال مي داند. شاید دلیل آن فشارهای شدیدی بود که ساواک در چند ماهه آخر حیات جلال بر او وارد ساخته بود.
رضا براهنی معتقد است نثر آل احمد از صادق هدايت “بمراتب بهتر” و حتی “بهترين نثر معاصر فارسی” است. محمد علی اسلامی ندوشن مي گفت جلال آل احمد پيش از آن که نويسنده باشد، يک “محاجه گر” است. از نظر عبدالعلی دستغيب، جلال به جايی رسيد که نثرش با آثار هدايت و کلاسيک فارسی پهلو زد. شاید بتوان گفت دیگر جلال فقط به دنیای داستان نویسی تعلق ندارد بلکه جایگاهی نیز در تاریخ اندیشه اجتماعی و سیاسی ایران باز كرده است. جلال اين نويسنده انقلابي نا آرام یک روشنفکر بود به تعریفی که هم آگاهی و هم مسئولیت آگاه بخشی داشت. احمد شاملو، در سوک جلال آل احمد چنين آورده است:
قناعت وار
تكيده بود
باريك و بلند
چون پيامي دشوار
در لغتي
با چشماني
از سؤال و
عسل
و رخساري برتافته
از حقيقت و
باد
مردي با گردش آب
مردي مختصر
كه خلاصهي خود بود …
منابع براي مطالعه بيشتر:
1. حسن عابدینی، صد سال داستان نویسی در ایران، تهران: نشر تندر،1369.
2. يحيي آرين پور، از صبا تا نيما، ج دوم، تهران: انتشارات فراكلين، 1351.
3. محمد بهارلو، 23 داستان از 23 نویسنده معاصر، تهران: طرح نو، 1372.
4. شمس آل احمد، از چشم برادر، قم: انتشارات كتاب سعدي، 1369.
5. فریدون اکبری شلدره ای، درآمدی بر ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1382.
6. مصطفی زمانی نیا، جلال آل احمد، تهران: میترا، 1373.
7. سیمین دانشور، غروب جلال، تهران: رواق، 1360.
8. “گفت و گو با عبد العلی دستغیب”، کیهان فرهنگی، س 16، ش 160، بهمن 1378.
نویسنده:علی اکبر مرتضایی