نماد سایت پایگاه خبری تحلیلی خبرشهر

زندگینامه و معرفی بهترین کتاب‌های ساموئل بکت

untitled

untitled

به گزارش خبرشهر، ساموئل از همان نوجواني پيوسته احساس تنهايي و اندوه مي‌كرد، زندگي‌‌اش را ساعت ها در رختخواب مي‌گذراند، از بودن و هم صحبتي با مردم به خصوص زنان گريزان بود و به قدري ضعف و نوميدي بر او غلبه كرده بود كه بايد ساعت ها مشروب مي‌‌نوشيد تا قادر به صحبت كردن باشد. در سال 1928 در پاريس با جيمز جويس آشنا شد كه در زمان كوتاهي از مريدان وي گشت، در بيست و سه سالگي مقاله‌أي به دفاع از جويس به نام “اوپس مگنوم” نوشت كه از او در مقابل تقاضاي عامّة مردم راحت طلب براي قطعات ساده فهم جانبداري كرد. وي ملاقات‌هاي طولاني با جويس ‌داشت تا جايي كه شايع شده بود آن دو ساعت ها در سكوت مي‌نشينند و هر دو از دلتنگي و غصّه رنج مي‌برند. وي در زندگي كسي را به تنهايي‌‌اش دعوت نمي‌كرد، يكبار در دفتر خاطراتش به دختر جيمزجويس اظهار علاقه كرده بود امّا در زماني كه او ديگر مرده بود و احساس انساني نداشت.
در سال 1930 اوّلين جايزه ادبي‌اش را به مبلغ ده پوند براي شعري با عنوان “هرسكوپ” كسب كرد و پس از آن مقاله‌أي درباره مارسل پروست نوشت كه زمينة مشغوليّت ذهني او درباره گذشت بيهوده زندگي انسان و تكرار عادات و اموري است كه هيچ نتيجه‌أي ندارد. اين انديشه موجب شد تا وي مقامش را در دانشكده تيريستي رها كند و به دوره گردي رو آورد. بكت در طيّ اين مدّ‌‌ت از ايرلند، فرانسه و آلمان عبور كرد و وقتش را صرف نوشتن شعرها و داستان‌هايش كرد و كارهاي حيرت‌انگيزي براي گذران زندگي انجام داد. وي عاقبت در سال 1937 در پاريس ساكن شد كه در آنجا توسّط مردي به منظور درخواست پول خنجر خورد. پس از بهبودي براي ملاقات ضاربش به زندان رفت وقتي كه از او علّت عمل را جويا شد، شخص به فرانسوي پاسخش را داد كه بعدها در ارائه بعضي از شخصيت‌هاي گيج و گمشده در آثارش از آن استفاده كرد.
دغدغه‌ی شخصی بکت در دهه‌ی ۳۰ میلادی یادگیری زبان بود. وی، با این ‌که تسلط کاملی بر زبان انگلیسی و فرانسوی داشت، مشغول خواندن و حرف‌ زدن به زبان‌های ایتالیایی و آلمانی و اسپانیایی شد. او حتی گوشه‌ چشمی به زبان هلندی و روسی نیز داشت .در همان دوران چند مقاله و تعدادی داستان کوتاه از او منتشر شد. بیش از ۴۰ موسسه‌ی انتشاراتی از چاپ اولین رمان‌ بکت امتناع کردند ولی بالاخره در سال ۱۹۳۸ موفق شد رمان “مورفی” را به زیر چاپ ببرد. ناگفته نماند که همه‌ کارهای بکت تا قبل از شهرتی که “در انتظار گودو” برایش به ارمغان آورد در محاق مانده بود و خریداری نداشت. پرسناژهاي بكت عموماً بدبخت بيچاره‌هاي فقيري هستند كه هيچ سنخيتي با بكت تحصيل‌ كرده و مرفه ندارند و دردهايي مي‌كشند كه ديگران كشيده‌اند نه خود بكت.
از جمله آثار بكت به موارد زير مي توان اشاره داشت: نمايشنامه ” دست آخر” (۱۹۵۷)، نمايشنامه “آخرین نوار کراپ” (۱۹۵۸)، نمايشنامه “من نه” (۱۹۷۲)، نمايشنامه “فاجعه” (۱۹۸۲)، نمايشنامه “چی کجا” (۱۹۸۳)، نمايشنامه “چرکنویس برای یک نمایشنامه ۱&۲” (۱۹۶۵)، رمان “مورفی” (۱۹۳۸)، رمان “وات” (۱۹۴۵)، رمان “مولْوی” (۱۹۵۱)، رمان “مالون می‌میرد” (۱۹۵۱)، رمان “نام‌ناپذیر” (۱۹۵۳)، مجموعه اشعار “هوروسکوپ” (۱۹۳۰) مجموعه اشعار “آنچه واژه هست”، داستان “بنگ”، “اين طور است”، داستان “بي همگي”، نمايشنامه “در انتظار گودو” (۱۹۵۲)، “بيرون رانده” و داستان “نخستين عشق”. آثار بکت بی‌پروا، به شکل بنیادی کمینه‌ گرا و بنابر بعضی تفسیرها در رابطه با وضعیت انسان‌ها عمیقاً بدبینانه‌اند. این حس بدبینی اغلب با قریحهٔ طنزپردازی قوی و غالباً نیش‌دار وی تلطیف می‌گردد. چنین حسی از طنز، برای بعضی از خوانندگان آثار او، این نکته را در بر دارد که سفری که انسان به عنوان زندگی آغاز کرده‌ است با وجود دشواری‌ها، ارزش سعی و تلاش را دارد. آثار اخیر او، بن‌مایه‌های مورد نظرشان را به شکلی رمزگونه و کاهش ‌یافته مطرح می‌کنند. وي در ۲۲ دسامبر ۱۹۸۹درگذشت.
نمايشنامه “در انتظار گودو” در 1952 منتشر شد و در 1969 جايزه نوبل را براي بكت به ارمغان آورد. اين نمايش نامه در فضايي برهوت وار، بازتابي از سرگردانی بشر امروز و پوچي هاي مدام و مادام زندگي اش است. برخی می‌گویند الحادی‌ترین نمایش‌نامه‌یِ معاصر است و برخی آن را سیاسی‌ترین درام عصر حاضر می‌دانند. نمایش‌نامه داستانِ دو مرد است که در انتظار منجی و رهایی‌ دهنده‌ای به نام گودو به‌ سر می‌برند. نوستالژیِ یهودی، تشکیک در روایت اناجیل چهارگانه از تصلیب عیسی، تردید و فراموشی شخصیت‌ها نسبت به وقایعی که برایِ‌شان رخ داده، یاس از انتظار و نا امیدی از آمدنِ گودو، اراده‌یِ راه‌ افتادن و گفتن برویم اما همچنان برجای‌ ماندن در سکونی نحس، روایت اسارت ناگزیر و در عین حال خود خواسته‌یِ انسان در جهانی نفرین ‌شده و سرانجام به ‌تصویرکشیدنِ عمق پوچی و تنهایی زندگی فردی در قالب دیالوگ‌هایی که به ‌واقع سهل و ممتنع خلق شده‌اند، تنها گوشه‌هایی از شاهکار بکت است. جملات ساده هستند اما چینش ویران‌گر آن‌ها در کنار یکدیگر متنی آفریده که باید آن را جادویِ شکاکیت انسان ‌شناختی نامید. خدا در این متن کم‌ترین چیزی ست که زیر قدرت واژگانِ بکت له شده است. وقتي بكت در سال 1960 براي تمام كردن “اين طور است” How It Is تقلا مي‌كرد، توانايي‌هايش در نوشتن داستان‌هاي بي‌وقفه، رنگ باخت، اگر چه بعضي نثرهاي بعد‌ي‌اش مثل “مصاحب” 1980 Company زيبايي خيره‌ كننده‌اي دارد. نمايش‌نامه‌هايش هم بيش‌تر و بيش‌تر به تك‌گويي‌هاي نااميد كننده داستان‌هايش شبيه شد، با فقط يك گوينده، يا يك بازيگر كه حرف نمي‌زند بلكه فقط به صدايي مرموز گوش مي‌دهد.
راه يافتن به نوشته بكت با نام “بنگ” دشوارتر از راه يافتن به ساير نوشته‌هاي اوست؛ از اين رو هر خواننده‌اي، درست يا غلط، درصدد برمي‌آيد تا بلکه نشانه‌هايي از عالم عيني و علايمي از جهان ذهن در آن بيابد. عالم عيني “بنگ” در اتاقي خلاصه شده که نمونة ديگري است از اتاقي که دنياي دو اثر ديگر بکت، “آخر بازي” و “نام ناپذير”، در آن محصور است. هر چند اين اتاق در “بنگ” محصور است اما پناهگاه نيست و با اجزاي اصلي آن، يعني سقف و کف و ديوار، وصف شده است. جست ‌وجو کردن راه خروجي اين اتاق بيهوده است. اتاق به سياه ‌چال يا غار شبيه است و به پنجره آن هيچ اشاره‌اي نمي‌شود. اتاق‌هايي که بکت توصيف کرده است فقط به صورت طرح اتاق وجود دارند. با اين همه اتاقي که در “بنگ” وصف مي‌شود بيش از اتاق‌هاي ديگر لخت و خالي است. اتاقي است بي‌اثاث و بي‌زينت که فقط ابعاد آن پيداست: ديوارهايش يک متر در دومتر است و سقف و کف آن هرکدام يک متر مربع. اگر اين اتاق پر از نور و حرارت نبود مي‌شد بگوييم که يک فضاي تهي يا يک مکان هندسي است.
منابع براي مطالعه بيشتر:
1.رنه ريس اوبر، يادداشتي بر داستان بنگ اثر ساموئل بکت، ترجمه منوچهر بديعي، سايت ديباچه (6 دی 1384).
2.ساموئل بکت، در انتظار گودو، ترجمه‌یِ بهروز حاجی‌ محمدی، نشر ققنوس، 1385.
3.ترانه جوانبخت، نگاهی به نمایش نامه در انتظار گودو ساموئل بکت، سايت كتابدوست.
4.ساموئل بکت، نخستين عشق، ترجمه منوچهر بديعي، سايت ديباچه (14 خرداد 1385).
5.ساموئل بکت، بيرون رانده، ترجمه ابوالحسن نجفی، در وبلاگ پاكدلان.
نویسنده:علی اکبر مرتضای

خروج از نسخه موبایل