نماد سایت پایگاه خبری تحلیلی خبرشهر

مثنوی « لشکر عشق » تقدیم به شهدای حماسه ساز مدافع حرم علوی

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

مثنوی « لشکر عشق » تقدیم به شهدای حماسه ساز مدافع حرم علوی

گرد تا گردِ حرم بگرفته ماه – لشکری سویِ دمشق اُفتاده راه

ماه می‌آید، عَلَم بَردوش را – دل ملک را بُرده غارت هوش را

باز بَرگِردِ حرم غوغا شده – کربلایِ عاشقی برپاشده

شب کشیده لشکرِ کین بر سَحَر – مستِ مینایِ علمداری قَمَر

مانده تنها در میان بانویِ عشق – بویِ زهرا می‌دهد آهِ دمشق

می فتد با رو زمین ماهی دگر – می‌زند شب نیزه بر پُشتِ قمر

جویِ خون جاری‌شده گِردِ حرم   – می‌کشد نقش وفا دست قلم

از میانِ مقتل عباس‌ها – می‌تَراوَد عطر و بویِ یاس‌ها

بار دیگر غِصۀِ دست و علم – میفتد از پا قمر گردِ حرم

می‌رود بر نیزه رأسِ آفتاب –   بر دلِ ساقی نشانِ داغِ آب

از سَحَر سَر می‌بُرَد ضحاکِ شب- می‌چکد خون از تنِ چاکِ حلب

کربلایی گشته برپا در دمشق – سر به رویِ نیزه از مردانِ عشق

عشقِ زینب آتشی افروخته – هستیِ پروانه‌ها را سوخته

زینبیه کعبه‌ای آورده هَست – عِطرِ زینب جانِ عاشق کرده مست

از قمر رویان، سپاهِ شور وشِین – با نوایِ یا لثارات الحسین

کربلایی کرده پا اندر دمشق – عاشقانه داده سر بر نَطعِ عشق

جان‌به‌کف بنهاده‌ها گردِ حرم –   بیرقِ عباسِ حیدر را علم

عاشقی را لشکری افکنده راه – بر شب تار حرم گردیده ماه

لاله رویانی شقایق پیشه مست – بیرقِ آزادگی بگرفته دست

یک‌به‌یک جان بهر زینب می‌دهند – داغِ یاران بر دلِ ما می‌نهند

باز از زین بر زمین افتاد عشق –   تشنه‌لب در کربلا جان داد عشق

باز خنجر می بُرَد سرَ، تشنه را – بوسه حنجر میزند، لب دِشنه را

باز زینب مانده تنها در میان – همچو خاری در نگاهِ کوفیان

باز ساقی تشنه‌لب جان می‌دهد – باز مقتل بوی قران می‌دهد

گرچه شد زینب علمدارش هلاک – باز اما لاله می‌روید ز خاک

تا که دارد شیعه داغِ یاس را   – بسته بر سر کلنا عباس را

کلنا عباس یعنی شور و عشق -کربلا را رفتن از راه دمشق

ای مدافع‌ها حرم را یادتان   – رحمت آن شیری که مادر دادتان

غرقه در خون عاشقان سرو قَد – یادتان جاوید و مانا تا ابد

راهتان پر رهرو ای مردانِ نور –   وعدۀِ ما با شما صبحِ ظهور

به امید ظهور حضرت یار …

ششم دی‌ماه ۱۳۹۴ منصور نظری

خروج از نسخه موبایل