بسیج، ظرفیتی برای عزت و پیشرفت
متأسفانه مدیری در ابتدای هشتمین دههی عمر خویش بر مسند یکی از اجراییترین دستگاهها که با معیشت و سفرهی مردم مرتبط است، تکیه زده و «میانگین» عمر کابینه در حال حاضر در تاریخ انقلاب اسلامی بیسابقه است.
روحیه و سبکی متأثر از نظام فکری کاملاً بومی و متکی به آموزهها و ارزشهای اسلام ناب محمدی (ص) آنگاه که در ذیل ساختار ولایت تعریف شد، جریانی بینظیر را رقم زد که نهتنها تأمینکنندهی نیازهای جمهوری اسلامی در ادوار گوناگون بود، بلکه در گسترهای وسیعتر از مرزهای جغرافیای ایران اسلامی نیز هر روزه به رهاوردهای چشمگیر آن افزوده میشود.
نگرش بنیادین انقلاب اسلامی در سلطهستیزی و مقابله با نظم و نظام طاغوتی مطلوب ابرقدرتها از یکسو و از سوی دیگر، هویت احیاگرانه و بازگشت به خویشتن مکتب انقلاب، همهوهمه نیاز به یک عزم ملی برای اتکا به ظرفیتهای داخلی را پدیدار ساخته است.
سناریوهای پیچیده و طرحریزیهای راهبردی نظام سلطه که برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی در قالبهای گوناگون سخت، نیمهسخت و نرم در طول سیوشش سال اخیر اجرایی شده، نشاندهندهی لزوم توجه بیشازپیش به ظرفیتهای درونی است. آنچه در این پیکارهای متعدد رخ نموده، کارآمدی نگاهی است که عزم راسخی بر تکیه بر ظرفیتهای درونی ملت و جامعه دارد و در مقابل، نگرشی که چشم به بیرون دارد و منتظر دریافت مددهای خارجی برای حرکت خود است، بازندهی اصلی این آوردگاه بوده است.
کدام کشوری یافت میشود که در مسیر توسعهی وابسته به نظام سلطه وارد شده باشد و درعینحال که ارزشهای دیرین و استقلال سیاسی خود را حفظ کرده، قدرت مانع شدن از چنگاندازی استکباری به منافعش را داشته باشد؟
پیشرفت و تمدنسازی، آوردگاه اصلی انقلاب
در این میان، عرصهی پیشرفت و حرکت بهسوی تمدن اسلامی، یکی از مهمترین عرصههای در خور تأمل و تفکر مسائل کلان انقلاب اسلامی است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین این اولویت اصلی نظام میفرمایند: «آن مفهومی که میتواند اهداف نظام اسلامی را تا حدود زیادی در خود جمع کند و به ما نشان دهد، مفهوم پیشرفت است. توضیحی هم بعداً عرض کردیم که پیشرفت، تداعیکنندهی حرکت است، راه است. چطور ما میگوییم پیشرفت هدف است؟ عرض کردیم علت این است که پیشرفت هرگز متوقف نخواهد شد. بله، پیشرفت، حرکت است، راه است، صیرورت است، اما متوقفشدنی نیست و همینطور ادامه دارد، چون انسان ادامه دارد، چون استعدادهای بشری حد یقف ندارد. گفتیم پیشرفت دارای ابعادی است و پیشرفت در مفهوم اسلامی، با پیشرفت یکبُعدی یا دوبُعدی در فرهنگ غربی متفاوت است؛ چندبُعدی است… پیشرفت همهجانبه را بهمعنای تمدنسازی نوین اسلامی بگیریم. بالأخره یک مصداق عینی و خارجی برای پیشرفت با مفهوم اسلامی وجود دارد. اینجور بگوییم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامی، ایجاد یک تمدن نوین اسلامی است. این محاسبهی درستی است.» (۲۳ مهر ۱۳۹۱)
طبعاً در این عرصه نیز باز این دو نگرش، اتفاقاً در چالش جدیتر رخ مینماید و پاسخی که هرکدام از نگرشها به مسائل مطروحه میدهند، بنیادین و راهبردیتر است.
نگرشی بر هویت خویشتن و ظرفیتهای درونی تکیه دارد، «پیشرفتی درونزا» را دنبال میکند و در مقابل دیدگاهی که وامگرفته از نظریات رایج توسعه است، توسعهی کشوری همچون ایران را در گرو حرکت در مدار منظومهی ابرقدرتهای حاکم بر معادلات بینالملل تعریف میکند. در چنین نگاهی، کشوری همچون ایران برای دستیابی به «توسعه» (با تعریفی که در علوم انسانی غربی از آن ارائه میگردد) ناگزیر از آن است که جایگاه خود را نظم برساخته از مطامع طاغوتی ابرقدرتها تعریف کند و به بیان دیگر، حلقهای از فرایند کلیای باشد که آوردهی اصلی آن برای ابرسرمایهدارهاست و در حاشیهی آن دیگران نیز به برخی دستاوردهای حداقلی دست مییابند.
پیوستن به چنین فرایندی، نهتنها با اهداف کلان انقلاب اسلامی همخوانی ندارد، بلکه عملاً نتیجهی محسوسی برای کشوری که زخم دیرینهی سیصد سال طمع استعمار را بر چهره دارد، نخواهد داشت. نگاهی به وضع کشورهای مشابه بهخوبی روشنگر حقیقت ماجراست. کدام کشوری یافت میشود که در مسیر توسعهی وابسته به نظام سلطه وارد شده باشد و درعینحال که ارزشهای دیرین و استقلال سیاسی خود را حفظ کرده، قدرت مانع شدن از چنگاندازی استکباری به منافعش را داشته باشد؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین نگاه نخست میفرمایند: «مفهوم پیشرفت برای ما مفهوم روشنی است. ما پیشرفت را به کار میبریم و تعریف میکنیم که مقصود ما از پیشرفت چیست. درخصوص ایرانی بودن الگو، علاوه بر آنچه که دوستان گفتند که خوب، شرایط تاریخی، شرایط جغرافیایی، شرایط فرهنگی، شرایط اقلیمی، شرایط جغرافیای سیاسی در تشکیل این الگو تأثیر میگذارد (که قطعاً اینها درست است)، این نکته هم مطرح است که طراحان آن، متفکران ایرانی هستند. این کاملاً وجه مناسبی است برای عنوان ایرانی؛ یعنی ما نمیخواهیم این را از دیگران بگیریم. ما میخواهیم آنچه را که خودمان لازم میدانیم، مصلحت کشورمان میدانیم، آیندهمان را میتوانیم با آن تصویر و ترسیم کنیم، این را در یک قالبی بریزیم. بنابراین این الگو ایرانی است. از طرف دیگر، اسلامی است، بهخاطر اینکه غایات، اهداف، ارزشها و شیوههای کار، همه از اسلام مایه خواهد گرفت؛ یعنی تکیهی ما به مفاهیم اسلامی و معارف اسلامی است. ما یک جامعهی اسلامی هستیم، یک حکومت اسلامی هستیم و افتخار ما به این است که میتوانیم از منبع اسلام استفاده کنیم. خوشبختانه منابع اسلامی هم در اختیار ما وجود دارد؛ قرآن هست، سنت هست و مفاهیم بسیار غنی و ممتازی که در فلسفهی ما و در کلام ما و در فقه ما و در حقوق ما وجود دارد. بنابراین اسلامی هم به این مناسبت است.» (۱۰ آذر ۱۳۸۹)
هرچند چنین گزارههایی بهسادگی مسیر توسعهی وابسته را نفی میکند، اما گوشها و ذهنهایی که از ترجمان تفکر غربگرا انباشت شده است، آمادگی استماع این کلام حق را ندارد و اساساً نیز مخاطب این سطور نیز نه چنین افرادی، که حقطلبان و معتقدان به اتکای به پای خویشتن هستند.
بسیج و تمدنسازی
اگر مفروض اصلی الگوی تمدنسازی پیشرفت درونزا را که تکیه به ظرفیتهای عظیم درونی در جهت رشد و تعالی است بپذیریم، کدام ظرفیت قابلاتکاتر از بسیج، این شبکهی انسانی قابل اعتماد و معتقد به اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی است؟ امام خامنهای درخصوص حضور بسیج در بزنگاههای حساس کشور میفرمایند: «بسیج یعنی به صحنه آمدن و به میدان آمدن. چه میدانی؟ میدان چالشهای حیاتی و اساسی. میدانها و چالشهای اساسی زندگی چیست؟ فقط آن وقتی است که به کشوری حمله شود و مردم آن کشور به صحنه بیایند تا از مرزهای خودشان دفاع کنند؟ البته که نه.
این فقط یکی از موارد به میدان آمدن است. آن وقتی هم که هویت ملی و سیاسی یک ملت مورد مناقشه قرار میگیرد، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که به فرهنگ و اعتقادات و باورهای ریشهدار یک ملت اهانت میشود و آن را تحقیر میکنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که نسل برگزیدهی یک ملت احساس میکنند از غافلهی دانش عقبماندهاند و باید علاجی بکنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که احساس بشود پایههای یک زندگی مطلوب و عادلانه در کشور احتیاج به تلاش دارد تا ترمیم و یا استوار شود، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که جبهههای فکری و فرهنگی دنیا برای تسخیر ملتها با ابزارهای فوق مدرن میآیند تا ملتی را از سابقه و فرهنگ و ریشهی خود جدا کنند و بهراحتی آن را زیر دامن خودشان بگیرند، جای به میدان آمدن است. همهی اینها انسانهایی را میطلبد که نیاز را احساس کنند.» (۵ خرداد ۱۳۸۴)
روشن است سرمایهی انسانی زیرساخت بنیادین شکلگیری تمدن است و لذا بایستهی اصلی طی طریق در مسیر پیشرفت و تمدنسازی، تربیت نسلی تمدنساز و متعهد به پیشروندگی و پیشبرندگی است. تدبیر هوشمندانهی امام راحل عظیمالشأن (ره) در شکلدهی به چنین شبکهی عظیم انسانی تربیتیافته و در مسیر پرورش، اکنون یکی دیگر از رهاوردهای خود را نشان میدهد. در دههی چهارم انقلاب اسلامی که موضوع و مسئلهی اصلی کشور «پیشرفت و الزامات آن» است، این شبکه و جریان انسانی بهخوبی میتواند نظام را در شکلدهی آیندهی مطلوب یاری دهد.
روشن است سرمایهی انسانی زیرساخت بنیادین شکلگیری تمدن است و لذا بایستهی اصلی طی طریق در مسیر پیشرفت و تمدنسازی، تربیت نسلی تمدنساز و متعهد به پیشروندگی و پیشبرندگی است.
بسیج و حل چالش کارآمدی
کارآمدی نظامهای اجرایی، یکی از چالشهای اساسی کشور در سالهای اخیر بوده است و میتوان گفت حل این مسئله میتواند حلال بخشی دیگر از مسائل دیگر را بههمراه داشته باشد. در این میان، آنچه باید بیشتر بدان توجه کرد، نقش و جایگاه مردم و نهادهای مردمی در حل این مسئلهی جدی و عمومی است. بر این اساس، بسیج بهعنوان سرمایهی اجتماعی نظام و تبلور نقشآفرینی عمومی و تخصصی مردم در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، میتواند پاسخگوی مناسبی برای این مسئله و مسائلی از این دست باشد.
به نظر میرسد بسیج در حل چالش کارآمدی نظامات اجرایی و مدیریتی، در حوزههای ذیل میتواند راهگشا باشد.
۱٫ رفع گسستهای درونی
یکی از مهمترین موانع کارآمدی نظام اجرایی، وجود تزاحمهایی است که باعث اتلاف انرژی جریانهای فعال کشور است و از جملهی این تزاحمات، تزاحمهای میان دستگاهی و بین دستگاهها و جامعه است. گاه دستگاههای مسئول در اجرای برخی تصمیمات دچار اختلافاتی هستند که عدم همراهی و حتی مخالفت برخی دیگر از دستگاهها، عملاً تصمیمات را متوقف یا ناکارآمد میسازد. گاه دستگاههای مسئول بدون در نظر گرفتن اقتضائات اجتماعی بهدنبال پیشبرد سریع امور و اتخاذ تصمیماتی هستند که با عدم همراهی مردم مواجه میشوند که نمونهی آن را در ماجرای انصراف از یارانه در سال گذشته مشاهده کردیم و گاه مطالبهای در میان مردم وجود دارد که بهدلیل وجود دیوانسالاریهای دستوپاگیر و یا عدم تعامل مستقیم برخی مسئولان با مردم، به مرحلهی اجرا نمیرسد. در همهی این حالات، تزاحمات نهادی و اجتماعی مانع کارآمدی نظام اجرایی است و همانگونه که پیداست، وجود ظرفیتی همچون بسیج با ویژگیهای مردمی-حاکمیتی میتواند در حل بخش عمدهای از این چالشها مفید فایده واقع شود.
۲٫ مدیریت جهادی
از دیگر موانع کارآمدی، نگرش بوروکراتیک و فرسودگی برخی سامانههای موجود است؛ بهگونهای گاه برخی تصمیمات مهم و راهبردی که اتفاقاً مورد قبول نخبگان و جامعه نیز هست، در میان چرخدندههای فرسوده و کند بدنهی دستگاههای اجرایی متوقف شده و سالها به طول میانجامد. میزان هزینهی مالی، انسانی و روانی از چنین آسیبی در کشور بهحدی زیاد است که بههیچعنوان قابل محاسبه نیست. در این میان، آنچه میتواند علاجبخش این آسیب مدیریتی کشور باشد، «نگرش، فرهنگ و مدیریت جهادی» است که با همافزایی همهی ظرفیتهای دلسوز انقلاب و متخصص در امور، توانی وارد عرصهی اجرا میکند که بسیاری از گرههای کور گشوده شده و تجربهی تاریخی انقلاب اسلامی در دورهی دفاع مقدس و پس از آن نیز مؤید همین ادعاست. اکنون بسیج بهعنوان مهمترین منبع رشد و تسری گفتمان جهادی در جامعه و با وجود ظرفیت عظیم انسانی نیروی «مؤمن جهادی» میتواند رهاوردهای بینظیری در دههی چهارم انقلاب اسلامی در حل چالش کارآمدی به ارمغان آورد.
۳٫ جوانگرایی و گردش نسلی
یکی دیگر از موانع کارآمدی، عدم چرخش نخبگانی و خصوصاً نسلی در حوزههای مدیریتی است. فرسودگی و رکود مدیران در دستگاههای اجرایی، پس از مدتی آنها و دستگاههای تابعهشان را دچار روزمرگی و ناکارآمدی میکند و متأسفانه اخیراً مشاهده میشود که این آسیب مهم در دستگاهها، جدیتر نیز شده است؛ بهگونهای که مدیری در ابتدای هشتمین دههی عمر خویش بر مسند یکی از اجراییترین دستگاهها که با معیشت و سفرهی مردم مرتبط است، تکیه زده و متأسفانه گزارشها نشان میدهد «میانگین» عمر کابینه در حال حاضر نهتنها در تاریخ انقلاب اسلامی بیسابقه بوده، بلکه در ردهی سنیای قرار دارد که بهطور طبیعی بیشتر انسانها در آن سن دورهی بازنشستگی خود را سپری میکنند. چنین وضعی نهتنها امید را برای جوانان و نسل سومیها برای رشد و بالندگی به یأس بدل میکند، بلکه فرصتهای سرمایهی انسانی مدیر را نیز از میان میبرد. در صورت تداوم وضع موجود، یکی از مهمترین آسیبهای جدیای که نظام مدیریتی و اجرایی و بهطور کلی کارآمدی را تهدید میکند، خلأ مدیر جوان و متخصص در تراز انقلاب اسلامی است. اکنون تا دیر نشده است، باید برای این مهم چارهای اندیشید و یکی از بهترین ظرفیتهای پرورش سرمایهی انسانی در تراز انقلاب اسلامی، بسیج است که لزوم توجه هرچه بیشتر دستگاههای مسئول به این فرصت راهبردی را نشان میدهد.
۴٫ مقاومسازی اقتصاد
مهمترین حوزهای که ناکارآمدی نظامات موجود در آن رخ مینماید و به چشم اسفندیار کشور نیز تبدیل شده، حوزهی اقتصادی است. میتوان گفت ناکارآمدی نظام اقتصادی کشور منشأ عمدهی نارضایتیها و بستر بسیاری از سوءاستفادههای بدخواهان ملت ایران بوده است. اکنون به نظر میرسد مقاومسازی اقتصاد و تکیه به پیشرفت درونزا، یگانه راهحل عبور از چالش مزمن اقتصادی کشور است که دستیابی به این جایگاه، نیازمند عزم عمومی نخبگان و آحاد جامعه در اجرای دقیق سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی و نیز به میدان آوردن همهی ظرفیتها، از جمله ظرفیت بیبدیل بسیج است.
متأسفانه اخیراً مشاهده میشود که مدیری در ابتدای هشتمین دههی عمر خویش بر مسند یکی از اجراییترین دستگاهها که با معیشت و سفرهی مردم مرتبط است، تکیه زده و «میانگین» عمر کابینهی در حال حاضر نهتنها در تاریخ انقلاب اسلامی بیسابقه بوده، بلکه در ردهی سنیای قرار دارد که بهطور طبیعی بیشتر انسانها در آن سن دورهی بازنشستگی خود را سپری میکنند. چنین وضعی نهتنها امید را برای جوانان و نسل سومیها برای رشد بالندگی به یأس بدل میکند، بلکه فرصتهای سرمایهی انسانی مدیر را نیز از میان میبرد.
چنانکه رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنهای نیز میفرمایند بخشهایی وجود دارند خارج از دولت. اینها میتوانند در اقتصاد مقاومتی نقش ایفا کنند، از جمله بسیج. من یک گزارشی [هم] دیدم. خیلی لازم است به نظر من (اگر وقت کنند آقای رئیسجمهور یا لااقل آقای جهانگیری) که بخواهید و ببینید مجموعهی بسیج در مورد اقتصاد مقاومتی چهکارهایی میتوانند انجام بدهند و ظرفیتش را دارند. ظرفیت خیلی خوبی است. بسیج چیز کمی نیست، چیز کوچکی نیست. بسیج یک مجموعهی عظیم و آمادهبهکاری ااست بخواهید.
ببینید چهکار میتوانند بکنند. اینها میآیند امکانات خودشان را عرضه میکنند و میگویند این کارها را هم کردهایم. به نظر من امکاناتِ [خوبی هست]. حالا از جمله من بسیج را مثال زدم. بخشهای گوناگونی هستند؛ افراد اقتصاددان و بهاصطلاح اقتصادیعملکنِ بیرونی. بعضیها هستند که شرکتهایی دارند و کارهایی دارند. از ظرفیتهای اینها میشود استفاده کرد.»
هرچند گامهای مهمی از سوی مجموعهی بسیج در جهت تحقق اقتصاد مقاومتی برداشته شده است، اما به نظر میرسد هنوز آنگونه که شایسته است، از سوی دولت میدان لازم برای بروز و ظهور همهی ظرفیتهای بسیج در حوزهی مقاومسازی اقتصاد پدید نیامده است که ممکن است از سوی برخی نوعی برخورد سیاسی تلقی گردد. بااینحال باید دانست که منافع ملی بر همهی ملاحظات گروهی و سلایق سیاسی مرجح است و امروز وظیفهی دولت بهرهگیری از همهی ظرفیتهای مفید و در دسترس در جهت کارآمدی و مقاومسازی اقتصاد است.
جمعبندی
برکات و دستاوردهای بسیج چیزی نیست که در سطور محدود و قلم ناتوان نگارنده جای گیرد، اما تأملی هرازگاه دربارهی آوردههای این شجرهی طیبه، آدمی را به این نکته نزدیکتر میکند که این ظرفیت عظیم پاسخگوی بخش نزدیک به تمام نیازهای نظام و کشور بوده و هست. اکنون و در دههی چهارم انقلاب اسلامی، به نظر میرسد رسالت بسیج و بسیجیان سنگینتر از گذشته و در قامت نقشآفرینی ویژه و تمامعیار در عرصهی راهبردی پیشرفت و تمدنسازی است؛ امری که عزمی راسخ را (که در بسیج میتوان آن را سراغ گرفت) میطلبد. اینجاست که عبارت مطلع آخرین پیام امام راحل عظیمالشأن در هفتهی بسیج معنا پیدا میکند که «تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقیناً از برکات و الطاف جلیهی خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شد.» و البته واضح است که بسیج تنها منحصر به سازمان و تشکیلات آن نیست، بلکه هرآنکه معتقد به اصول انقلاب اسلامی و در پی حاکمسازی گفتمان «عزت و پیشرفت» (مطابق آنچه از منویات امام خامنهای استفاده میشود) باشد، در خط بسیج و ظرفیتی برای نظام اسلامی است
شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی شهرستان شهریار