به گزارش خبرگزاری خبرشهر، یکی از گروههای مجازی که در این باره شکل گرفته است، حدود هزار و هشتصد عضو دارد و البته چندی قبل هم یکی از نمایندگان مجلس از قول وزیر آموزش و پرورش برای پذیرفته شدن پنج هزار نفر از ردشدگان خبر داده بود بنابراین آمار هشت هزار نفری عبدالرضا داوری در توییتر، خیلی هم دور از انتظار نیست اگرچه آموزش و پرورش آن را رد کرده است.
از زاویهای دیگر در همین دو هفته گذشته بیش از ۲۰ نفر از داوطلبان آزمون آموزش و پرورش که با گزینشهای دهه شصتی از ورود به مدارس جا ماندهاند در تماس با خبرنگار اعتماد، خواستار پیگیری وضعیت و تعیین تکلیفشان شدند. در پیامهای این افراد یک مفهوم کلیدی مدام تکرار میشود: «صدای ما باشید و اجازه ندهید تلاش این همه جوان به خاطر دیدگاههای سلیقهای گزینشگرها به باد برود.» آنها ابتدا به قولها و وعدههای دولت پزشکیان و برخی دیگر از مسوولان برای رفع مشکلاتشان امیدوار بودند ولی با گذر روزها و ورود به سال تحصیلی جدید تقریبا ناامید شدهاند و تنها به صفحات مجازی و گذاشتن پیام برای مسوولان پناه بردهاند.
اگرچه پیگیریهای بعدی در لحظات پایانی تنظیم گزارش نشان میدهد از میان همین افراد تماسگیرنده، مشکل ۶ نفر طی این چند روز برطرف شده است، اما بسیاری همچنان بلاتکلیفند. ماجرا برای بسیاری از آنها ماجرای مرگ و زندگی است؛ شبانهروز درس خواندهاند، هزینههای زیادی به آنها تحمیل شده است و برای داشتن این شغل، زندگی، آینده فرزندان و ازدواج برنامهریزی کردهاند، اما حالا حتی ممکن است زندگی برخی از آنها از هم پاشیده شود.
آزمون استخدامی آموزش و پرورش برای آموزگاری، دبیری و هنرآموزی دارای مراحل مختلفی، چون آزمونکتبی، ارزیابیتکمیلی (سهمرحلهارزیابی عمومی، تخصصی و گزینش عقیدتی و سیاسی) است. افرادی که در نتیجه نهایی آنها در این آزمون، کد ۱۹ اعمال شده است یعنی صلاحیت عمومیشان با وجود داشتن صلاحیت علمی، مورد پذیرش واقع نشده و نیازمند بررسی دوباره هستند درحالی که هنوز پاسخ اعتراض بسیاری از داوطلبان سال گذشته نیامده است و همچنان بلاتکلیفند.
کد۱۹ از آن دسته کدهایی است که در گذشته و به ویژه در دهه شصت هم به نوعی در سیستم گزینش آموزش و پرورش وجود داشت، اما در طول سهدهه گذشته به اقتضای شرایط و زمانه، مواردی از آن کمرنگتر شده بود. دولت سیزدهم تلاش کرد دوباره این گزینشها را بدون توجه به آنچه که در جامعه میگذرد، زنده کند. تصور مسوولان آن دوران سه ساله -که البته هنوز هم تفکراتشان در سیستمهای آموزشی و چه بسا برخی مسوولان جدید جاری است- این بود که ایجاد محدودیت در مدارس و افزایش بار سیاستهای رسمی، فضای حاکم بر جامعه در دهه ۶۰ را به ارمغان خواهد آورد بنابراین دست به دامن گزینش شدند. به دنبال این روند، امسال حتی داشتن شلوار لی در جلسه آزمون، پیامی که ۵-۴ سال پیش در فضای مجازی رد و بدل شده، شوخی که در گروهی کاملا خصوصی بازگو شده یا نپوشیدن لباس آخوندی در روز گزینش، دو تار موی بناگوش، تتوی ابرو، نداشتن چادر در بالای کوه با وجود داشتن فرزندی در آغوش هم، دستاویز رد کردن داوطلبان شده است.
یکی از همین داوطلبان از خراسان رضوی که گزینشها را ظلم آشکار در حق داوطلبین میداند به این موارد اشاره کرده که باعث رد او شده است: «پوشیدن شلوار لی در جلسه آزمون کتبی، عدم شرکت در انتخابات ۱۴۰۰، عدم شرکت در نماز جمعه، عدم تسلط کافی به معنای قرآن.» داوطلب دیگری که ۳۹ ساله است و از شهرستان جوانرود برای «اعتماد» نوشته: «جمع نمراتم ۳۱۰ است با سهمیه ۲۵درصد بنیاد شهید، اما گفتند به خاطر حضورکمرنگ در اجتماعات (راهپیماییها) کد۱۹ خوردی. «داوطلب دیگری از خراسان رضوی مشهد که تلاش زیادی هم برای قبولی در آزمون کتبی و مصاحبه داشته تنها به خاطر یک کامنت در فضای مجازی کد ۱۹ خورده است.
مریم که خود را از یک خانواده مذهبی و معتقد معرفی میکند که به دلیل قضای نماز و حضور کمرنگ در اجتماعات رد شده است. «مستندات زیادی بردم که نه همیشه ولی بیشتر موارد در اجتماعات حضور دارم و قضای نمازی هم بر گردنم نیست ولی بعضی مواقع ناخواسته که قضا میشود، دوباره میخوانم. گفتند وضو را اشتباه گرفتی و تشهد را جا انداختی درحالی که من از کودکی نماز میخوانم. مگر میشود من ۲۷ سال، وضو گرفتن را بلد نباشم؟
چرا گزینشگرها داوطلب را در شرایط استرسزایی قرار میدهند که آرامش ذهن خود را از دست دهد تا سریعا یک نکته منفی از او یادداشت کنند که مثلا آن خانم گزینشگر خیلی خبره است. لطفا درد دل ما را به گوش مسوولان بزرگوار برسانید، حتی اگر موردی یا مشکلی یا کوتاهی بوده یا هست سعی کنند با تعهد یا معرفی یک کتاب و… این مشکل را برطرف کنند نه اینکه به خاطر یکسری مسائل قابل حل، آینده یک جوان را که چشم امیدش به این شغل هست از او بگیرند.» داوطلب دیگر از فارغالتحصیلان دانشگاه فردوسی و تبریز، جزو استعدادهای درخشان و دبیر معارف و حکمت اسلامی است.
او داستان خود را اینطور تعریف میکند: «پارسال کارنامه سبز شدم و با تماس اداره به علت کمبود نیرو به عنوان خرید خدمات سرکلاس رفتم. فقط وجدانم برای پسر بچههای ۷ساله کلاسم سوخت که ۲ماه معلم نداشتند و نگاهشان پر از التماس بود وگرنه قصد داشتم فقط درس بخوانم و با نمره کتبی بالا قبول شوم. مدرسه من در منطقه پایینشهر قرار داشت و مردم آنجا سطح زندگی بسیار ضعیفی داشتند.