ای خراسانی علم بر دوشِ ما – ساقیِ جامِ شهادت نوشِ ما
ای امام و رهبر آلالهها – ای خمار چشم مستت ژالهها
لشکر عشاق بنشسته بَرَت –آن سپاهی مالکانِ اَشترت
تا سخنگویی بر آنان نور را – کربلایِ عشق و شوق و شور را
تا دهی آیینههای دل جلا – فاشسازی سِرّ سرخ کربلا
ای ز رُخسارِ تو نورِ حق جلی – حیدر کرّارِ ما، سید علی
ساقیِ میخانۀِ عشق و ولا – از لبت جاری شرابِ کربلا
نوشِمان دِه از مِیِ گلگون خویش – مستمان کن رهبر آزاده کیش
اِذنمان دِه، سر به دارانَت شویم – مستِ عطرِ نابِ بارانَت شویم
رمز یا زهرا بِبَر جانا به لب – اِذن و فرمان دِه به فتحِ بَر حلب
دِه علم بر دوشمان ای پیر عشق – تا بگیریمت حلب را چون دمشق
ای که بر دل داغِ خان طومان تو را – داده رنج و درد بیپایان تو را
بر غمِ پنهان به چشمانت قسم – بر تنِ خونین یارانت قسم
بر به خون خفته شهیدانت قسم – نیمهشب را چشم گریانت قسم
جانِ آن بانویِ سیلی خورده رو – ما حلب را پس بگیریم از عدو
تار و مار این خصمِ جَراره کنیم – بند و زنجیرِ حلب پاره کنیم
غم مخور ای پیرِ حیدر روی ما – کُن حسابِ دیگری بر روی ما
با ولی سودای عماری کنیم – با سلیمانی علمداری کنیم
ما حلب را شعله باران میکنیم – انتقامِ خونِ یاران میکنیم
ذوالفقار از خون داعش تر کنیم – داعشی را خاک و خاکستر کنیم
اِی خراسانی، علمدارِ ظهور – شیعه را اِی مایۀِ فخر و غرور
ای دلِ زینب شده راضی تو را – ما مهیاییم جانبازی تو را
اِذنمان ده تا جهان گیری کنیم – ریشهکَن این قوم تکفیری کنیم
باغبانِ باغِ یاس و اطلسی – اِی که حالِ شیعه را دلواپسی
ای به دستانِ تو رقصان ذوالفقار – ای حسینی زادۀ حیدر تبار
ای که آتش میچکد از میغِ تو – ای یهودا خورده زخم از تیغِ تو
ای هُمای کرده منزل اوج قاف – یکتنه با آل سفیان در مَصاف
ای عصایت نیل را از هم شکاف – کِش برون تیغ دودم را از غلاف
سَر زَن از این قومِ خونآلوده دست – از میِ کُفر و تَفرعُن گشته مست
مَحرم زهرا به آه و رنج و اشک – در کفَت تیغ و علمداری و مشک
ای کلامت چشمۀِ تکبیر ما – آفتاب و شمسِ عالمگیر ما
سرو قد و لاله رویی، پیرِ ما – عاشقانه میکنی تدبیر ما
عاشقان را اِی تو پیرِ دل جوان – چشم بد دور از تو ای سرو روان
ای رُخَت آیینۀ حیدر نما – کربلایِ عاشقی را رهنما
کوریِ چشم یزیدان زمان – رهبرا؛ چون کوه پابرجا بمان
خارِ چشمانِ مُلوک خودفروش – همچونان دریای طوفانی، خروش
بادۀِ غیرت به خُم جوشان تو را – لشکر عُشاق مدهوشان تو را
ای پناه و پشت زینب در دمشق – نقش یا زهرا نما سَربندِ عشق
مِی بنوشان از خُم مختارمان – تا نمایی مست و آتشبارمان
لب ز لب واکن به پا طوفان نما – عاشقان را اِذن تَرکِ جان نما
دِه به دستان سلیمانی علم – ذوالفقارِ حیدری، تیغ دودَم
کُن روان لشکر بهسوی شهر عشق – مرقد غمبار زینب در دمشق
نور جاری کُن ز لبهایت ولی – اِذن رفتن دِه به ما سید علی
کرده بر تن رخت اِحرامیم ما – بیقرارِ رفتنِ شامیم ما
ما شهادت را طلب داریم، یار – شوقِ رفتن بر حلب داریم، یار
راهمان را سد مکن ای پیر عشق – اِذنِمان دِه رفتنِ جنگِ دمشق
جانِ زهرا مادر غم پروَرت – جانِ آن آلالههای پرپرت
سینه هامان گشته لبریز از طلب – تا بگیریم از سعودیها حلب
داغِ خان طومان به دلها کُشتمان – کرده خَم این بار مِحنت پُشتمان
شیعه را خون در رگ از غیرت به جوش – میرسد از کربلا بانگِ سروش:
شیعه تشنه بر وفایِ عهدی است – عصر زیبای ظهور مهدی است
رهبر و پیر خراسانیِ ما – ای تو نوحِ قلب طوفانیِ ما
جان زهرایِ زِ غم قامت کمان – تا ظهور حضرت مهدی بمان
بیرقِ این انقلابِ غرقه نور – دِه به دستانِ علمدارِ ظهور
بیرقِ سبزِ ظهور اِی در کَفَت – عاشقانِ فاطمه صف در صفت
ای جلودارِ سپاهِ شور و شِین – ای به رگ جاری تو را خونِ حسین (ع)
ای نسب آورده از آلِ عبا – از نفسهای تو عطرآگین صبا
جانشینِ بر علیِ مرتضی – لب ز لب واکُن معطر کن فضا
جان ما را دِه جلا با یککلام – «دشمنِ زهرا بگیرید انتقام»
او که زد سیلی بهصورت یاسِ را – او که تَن گلگونه کرد عباس را
هان بگیرید انتقامش را به عشق – در حلب، رقه، فلوجه تا دمشق
کرده کَر این بانگِ زهرایی جهان – یا لثاراتَ الحُسین، اِی عاشقان
لشکرِ عُشاق زهرا، رو به حاج – تا بگیریم اهرمن را تخت و تاج
همچو لوکی گشته عالم مستِ مست – عصر موعود ظهورِ مهدی اَست
به امید ظهور حضرت یار …
نیمهشب ۱۶ شعبان المعظم ۱۴۳۷
منصور نظری